نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





✿باورکن تقصیرازمن نبود...✿

می خواهم عمرم رابادست های

مهربان تواندازه بگیرم

برگرد

باورکن تقصیرازمن نبود

من فقط می خواستم یک دل سیربرای تنهایی هایت گریه کنم

نمی دانستم گریه رادوست نداری

حالاهم هروقت بیایی

عزیزلحظه های تنهایی منی

اگربیایی من دلتنگی هایم رابهانه می کنم

توهم دوری کسانی که دورنیستند

درراهند,

رفته اندبرای تاریکی هایت

یه آسمان خورشید بیاورند

یادت باشدمن اینجا,

کنارهمین رؤیاهای زودگذر

به انتظارآمدن تو

خط های سفید جاده را می شمارم 


[+] نوشته شده توسط مریم در 3 بعد از ظهر | |







✿حرامم شد جوانی...✿

دل بریدم ازتمام زندگی
درتوگمگشتم به نام زندگی
باتوبودن شدبرایم هرنفس
معنی ناب کلام زندگی


موج خواهش های تواماکشید
عاقبت مارابه کام زندگی
به نام زندگی حرامم شدجوانی
به نام زندگی حرامم شدجوانی

نوشدا,رویم بمان,تلخی نکن
تابنوشم زهرجام زندگی
معنی هردل بریدن مرگ بود
تونبودی التیام زندگی

باتولدرنج ماآغازشد
رنج افتادن به دام زندگی
باتوبودن شدبرایم هرنفس
معنی ناب کلام زندگی

موج خواهش های تو اما کشید
عاقبت مارابه کام زندگی
کندشد,شمشیرجانم کهنه شد
بس که ماندم درنیام زندگی 


[+] نوشته شده توسط مریم در 3 بعد از ظهر | |







✿باور نمیکنم...✿

نه...!!!این قرارمون نبود...

توبی خبربری...

من خسته شم که تو...

بی هم سفربری...

نه...!!!این قرارمون نبود...

من رنگ شب بشم...

توسرسپرده شی...

من جون به لب بشم...

باورنمی کنم این تو,خودتویی...

این توکه ازخودش بیخودشده تویی...

باورنمی کنم عشق منی هنوز...

گاهی به قلب من سرمیزنی هنور...

وقتی زندونی توهوس...

مثل پروازی توقفس...

این رسم همراهی نشد...

ای هم نفس...

وقتی قلبت ازمن جداست...

سرگرم بوده,بی هم صداست...

انگاردستت بادست من ناآشناست...

باورنمی کنم این تو,خودتویی...

این توکه ازخودش,بیخودشده تویی...

باورنمی کنم عشق منی هنوز...

گاهی به قلب من سرمیزنی هنوز...

باورنمی کنم...... 


[+] نوشته شده توسط مریم در 3 بعد از ظهر | |







✿امشب...✿

امشب صدای تیشه ازبیستون نیامد

شایدبه خواب شیرین فرهادرفته باشد

امشب کمین نشستندآن کوه ودشت وصحرا

شایدکنارمجنون لیلی گذشته باشد...

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 3 بعد از ظهر | |







✿بی تو...✿

مثل یک شاخه غریبانه شکستم بی تو...

پشت یک پنجره ی احساس نشستم بی تو...

بعدآیینه ی مجروح نگاهت ای دوست...

دل به چشمان کسی هیچ نبستم بی تو... 


[+] نوشته شده توسط مریم در 3 بعد از ظهر | |







✿چه غریبانه شکستم✿

می نویسم

برای قلبی که شکست

و دستی که دیگر توان نوشتن ندارد

می نویسم

از سرابی که همه هستی ام را به یغما برد

از گردابی که تمامی شکوفه های امیدم را بلعید

و از طوفانی که خانه آرزوهایم را ویران ساخت

می نویسم

از بغض

از سکوت

از هر آنچه باید بشکند

می نویسم

از دردهای التیام نیافته

از بغضهای بی صدا شکسته

می نویسم

از تنهایی

از بي كسي

از نامردي ها



آه خدایا

خیلی دلم گرفته ...

از خیلی ها...  


[+] نوشته شده توسط مریم در 2 بعد از ظهر | |